علی میرزا محمدی / جامعه شناس
خودکشی در میان پزشکان مرد ۴۰ درصد و پزشکان زن ۱۳۰ درصد، نسبت به جمعیت عمومی، افزایش یافته است.
شفاآنلاین>یادداشت> آمار و بررسیهای موجود نشان میدهد خودکشی پزشکان ایرانی به مرز هشدار رسیده است. خودکشی در میان پزشکان مرد ۴۰ درصد و پزشکان زن ۱۳۰ درصد، نسبت به جمعیت عمومی، افزایش یافته است. در آمار دیگر، خودکشی پزشکان در چند سال اخیر ۵ برابر شده است. اما چه تبیین و تفسیری مبتنی بر دانش جامعهشناسی و روانشناسی اجتماعی میتوان درباره این روند نگران کننده ارایه کرد؟خودکشی پزشکان ایرانی را میتوان در چند بستر تبیین کرد:تضعیف نظامهای معنایی: نظامهای معنابخش در جهت هدفمندسازی زندگی انسانها نقش اساسی دارند. این نظامها، روحیات آدمها (آهنگ، خصلت و کیفیت زندگی، سبک اخلاقی و زیباییشناختی و حالت زندگی) را با جهان بینی آنها (تلقی از واقعیت عملکرد و نظم موجود در اشیاء و پدیدهها) هماهنگ میکنند. اما آستانه تغییرات اجتماعی در جامعه ایران به ویژه در سالهای اخیر به حدی شدید بوده که تطابق محتوای جهانبینی بیشتر افراد جامعه را با روحیات آنان به هم ریخته است. این وضعیت در پزشکان که در میانه رقابت نظامهای معنابخش (دینی، علمی، و شبه علمی) قرار دارند بیش از دیگر افراد، معنا را در زندگی آنها دچار ابهام کرده است.بر هم خوردن تعادل نیازها با رونوشت روانشناختی مراحل مختلف چرخه زندگی: هم عقیده با ژیرارد، حوادث پیش بینینشده و نامنظم و غیر قابل انتظار زندگی میتواند با تهدید هویت فردی، احتمال خودکشی را افزایش دهد. بر این مبنا میتوان یک چرخه روان شناختی معطوف به موفقیت را تعریف نمود که این تعریف با ناپایداریهای غیرقابل انتظار زندگی میتواند تهدید شود. در نتیجه تصویر فرد از خود، گذشته، حال و آینده به هم میخورد. این تصویر درباره رزیدنت ها با حقوق ناچیز و بدون بیمه و سنوات و پزشکان متخصص متمول با برآورده شدن نیازهای سطوح بالاتر هرم مازلو مطابقت ندارد. در نتیجه رونوشت روانشناختی مراحل مختلف زندگی برخی پزشکان مانند بیشتر ایرانیان با نسخه واقعی نیازهای آنها مطابقت ندارد.تجربه زیسته از نابرابری و ناامیدی و چند قطبی شدن صنفی: پزشکان در صف مقدم تجربه زیسته در رصد و درک تجربه های نابرابری و ناامیدی اقشار مختلف قرار دارند. هیچ شاغلی به اندازه آنها شاهد درد و رنج مستقیم اقشار نیازمند و تاثیرات فاصله طبقاتی در مرگ و زندگی و بهبودی و تشدید رنج بیماران نیست. آنها بیش از دیگر مشاغل با تناقض آموزههای نظامهای معنابخش درباره خشکاندن ریشههای ناعدالتی و نابرابری با عملکرد تبعیض آمیزکارگزاران نظامهای معنابخش و منسوبین آنها به ویژه آقازادهها درگیر هستند.پزشکان در تطابق خود با وضعیت نابسامان اجتماعی با تبدیل شدن به صنفی چند قطبی، وحدت صنفی خود را از دست دادهاند. طیفی از آنها که امکان مهاجرت به کشورهای دیگر را داشتهاند از ایران مهاجرت کردهاند. اما طیفی دیگر به دلایل مختلف مالی، صنفی، خانوادگی و عدم سازگاری با شرایط دیگر کشورها و حتی دلبستگیهای میهنی و مذهبی در ایران ماندگار شدهاند. در این میان، طیفی در اندیشه مهاجرت و یا مردد به ماندن و رفتن هستند. بر این اساس پزشکان ایرانی همزمان دو تجربه زیسته درون صنفی و برون صنفی از نابرابریهای اجتماعی دارند که فشاری مضاعف بر آنها وارد میکند.این تجربههای متفاوت موجب می شود انگیزه خودکشی در میان پزشکان از جمله رزیدنتها با متخصصها متفاوت باشد. خودکشی برخی متخصصین متمول بیشتر بازتاب «ناامیدی اجتماعی» است؛ شرایطی که در آن هیچ امیدی به آینده و پیشرفت شغلی نیست و همهچیز رو به افول میرود.سیاستگذاری نامتوازن کنترلی و بن بست راه های آینده:افزایش آسیب های اجتماعی در میان اقشار مختلف مردم ایران از جمله پزشکان را نمیتوان خارج از بستر «سیاستگذاری نامتوازن کنترلی سیاستگذاران» تبیین کرد. ویژگی این سیاستگذاری آن که معمولاً است فرد در عرصههای مختلف زندگی تنها رها شده است، اما همزمان به صورت گزینش شده در برخی عرصههای دست چین شده چون پوشش و حجاب و حوزههای فردی، نظم و انتظام شدید و آهنین وضع شده است. کافی است نقش دولتها در امکان و احتمال خانه دار شدن، تامین هزینههای ازدواج، پیدا کردن شغل مناسب، تامین معیشت و نیازهای مختلف، میزان رفاه و آرامش و …را با اشتیاق آنها به کنترل های سیاسی و اجتماعی مقایسه آنها کنیم.در بستر سیاستگذاری نامتوازن کنترلی، وضعیت اجتماعی پارادوکسی شکل گرفته است که دست اندرکاران مسئول با درک نادرست تغییرات اجتماعی، نمیتواند نظم اجتماعی جدید را مبتنی بر مهار امواج این تغییرات و انعطاف در برابر جزر و مد آنها برقرار سازد. در نتیجه، راههای آینده به صورت بیرحمانه مسدود و شور و شوق آینده به گونه خشونتآمیزی از میان میرود؛ طوریکه با تضعیف تابآوری اجتماعی، خشونت علیه دیگران و علیه خود یعنی خودکشی به صورت معناداری افزایش یافته است.